خادم | شهرآرانیوز؛ «از تذکره به تاریخ ادبیات» اثر تازه منتشر شده سیدمهدی زرقانی، استاد زبان و ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، است که نشر ثالث آن را منتشر کرده است. این کتاب ۵۰۴ صفحهای به گفته سخنرانان، نسرین فقیه ملکمرزبان، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا (س) و قدرتا... طاهری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی و البته اذعان خود نویسنده، کتابی است تخصصی که برای پژوهشگران نوشته شده است.
نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب نوشته است: «فلسفه تاریخ ادبیات را میتوان دانشی تعریف کرد که به نحوه اندیشیدن مورخان ادبی میپردازد. من در این کتاب به طرز اندیشیدن تذکرهنویسان و مورخان ادبی میپردازم. اما این کتاب در خوشبینانهترین حالت فقط میتواند درآمدی کوتاه بر فلسفه تاریخ ادبیات باشد، نه چیزی بیشتر.»
مراسم رونمایی و نقد و بررسی این اثر در شعبه «آپآرتمان» نشر ثالث در تهران برگزار شد. آنچه در ادامه میآید بخشی از صحبتهای سخنرانان است.
نسرین فقیه ملکمرزبان؛ استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا (س)
بهنظر من در این کتاب اتفاقی که میافتد این است که ترکیبی از مفاهیم مربوط به زمان، مکان، فرهنگ، فلسفه فکری و اطلاعات نظامهای گفتمانی هر دوره بررسی میشود. این کتاب در واقع ویژه دانشجویان نوپا نیست؛ باید پیشتر تا حدی تاریخ، تذکره، شعر و سیر تاریخی ادبیات را بدانید تا مفاهیم در مشتِ شما قرار گیرد.
تصور کنید میخواهید فهمی از متن شعر در هر دوره تاریخی پیدا کنید؛ این شعار که «متن بهماهُوَ متن» میتواند به ما کمک کند، بهنظر من شعار درستی نیست. در اینباره هرچه از حواشی مربوط به جامعه و زمانه و فرهنگ دورهای که متن در آن پدید آمده و نیز از بینامتنیت موجود مطلعتر باشیم، به درک بهتری از متن میرسیم. حتی کمک میکند درک بهتری از تصورها یا مصداقهای متعدد و حتی تعاریفی که در این حوزهها پیش میآید برای خودمان جمع کنیم.
همه ما وقتی داریم شعرها را درس میدهیم، وقتی به معشوق میرسیم یک یار و معشوقی را نقل میکنیم، اما از یاری که در شعر قرن سوم یاد میشود تا یاری که در شعر قرن پنجم هست تا یاری که در قرن هفتم و هشتم تا یار دوره قاجار و یار دوره امروز، تفاوت از زمین تا آسمان است و شما تا گفتمان مربوط به دوره آن شعر را نفهمید، نمیفهمید مرجع معنایی و مفهوم آن یار کدام است. به همین دلیل به نظر من مفاهیم، در سیر آن باید دیده شود.
در پایاننامههای بسیاری از دانشجویان بحث از هنجار یا هنجارگریزی است و جالب است که با تکیه بر هنجار امروز خود، آنچه در قرن ششم اتفاق افتاده هنجارگریز یا بهنجار مینامند. درک تاریخی از مطلب ندارند. اینجاست که ما باید نسبت به جایگاه سیارهوارِ متن در منظومه زمان و فرهنگ و نظام گفتمانی حرکت کنیم و برگردیم و به اعتبار مقوله زمان و فرهنگ، مفاهیم را بسنجیم؛ خیلی مسئله مهمی است.
چهبسا بحثهایی درباره زن در کتب ادبی ما مطرح شود، اگر بخواهیم با دیدگاه امروز که انبوهی ماجرای مختلف اجتماعی درباره زن رخ داده مثلا کتابی از قرن چهارم بسنجیم و مقطع تاریخی را نبینیم و نتوانیم مفاهیم را به ماهُوَ مفهوم آن زمان درک کنیم، دچار قضاوت غلط خواهیم شد.
این کتاب کمک میکند بفهمم که باید در مقولههای مربوط به گفتمان جامعه، از دیرباز تا امروز، دیدگاهی داشته باشم و درباره آنها بیندیشم؛ و نیز از پشت تفکر کسانی که چه نویسنده و شاعرند و چه آنان که درباره شعر سخن میگویند، آگاهی پیدا کنم.
نکته جالبتر این است که وقتی درباره یک متن شعری بحث میکنیم، مسئله بسیار مهم آن است که چه نکاتی را باید در حیطه زمانه و جامعه و مردم همان دوره نقل کنیم. تاکنون بسیاری از مقولهها سیاسی بوده؛ یعنی مثلا در دوره پادشاهان سلجوقی و غزنوی آنقدر نام پادشاهان برای شاعران نقل شده که گویی اگر مباحث حکومتی را پیش نکشیم، درباره جامعه اطلاعاتی نداریم.
این کتاب به دیدگاه کسانی پرداخته است که اغلب در نظام گفتمانی طبقه شاعر و ادیب ظاهر شدهاند و اساسا میخواهند در این حوزه فعالیت کنند و تذکرههای مربوط به شاعران و نویسندگان را بنویسند. یعنی اگر من به قرن پنجم یا ششم توجه کنم، میبینم در این دوره کسانی حضور دارند؛ از دبیر تا لشکری و حاکم و وزیر و قاضی. اما گروهی هم هستند از منشیان و نویسندگان که مشغول تفکر و نوشتن درباره حیطههای شعریاند. این کتاب آن جامعه را هدف گرفته و سیر تفکر آن جامعه اندیشمند درباره گفتمان ادبی را بیان میکند؛ یعنی صاف زده است به هدف.
قدرتا... طاهری؛ استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی
ادبیات خلاقه عمری ۱۲۰۰ ساله در ادبیات ما دارد و در دوره کلاسیک -که بر اساس یک توافق، پیش از جنگهای ایران و روس را دوره کلاسیک و از آن پس را دوره مدرن مینامند- آثار فراوانی در حوزه ادبیات خلاقه تولید شده است؛ تا جاییکه بیتردید یکی از پنج فرهنگ کثیرالمتن در فرهنگ جهانی بهشمار میآییم. اما در حوزه علم ادبیات، در دورههای گذشته فقط به دو شاخه وارد شدیم و آن هم با، اما و اگر؛ یکی شاخه بلاغت و دیگری شاخه تذکرهها که بخشی از موضوع کتاب دکتر زرقانی نیز هست.
مخاطب این کتاب پژوهشگران هستند؛ بیش از آنکه دانشجویان عمومی ادبیات، اعم از کارشناسی، ارشد یا دکتری باشند. هر پژوهشگری، در هر جای جهان، اگر بخواهد درباره ادبیات ایران و تاریخ ادبیات ایران اطلاعات بهدست آورد و بداند در ۷۰۰، ۸۰۰ سال گذشته در عرصه مطالعات چه گذشته، خواندن و ارجاعدادن به این کتاب برایش ضروری است؛ بنابراین از نظر من تکلیف مخاطب روشن است: این کتاب برای متخصصان تاریخ ادبی نوشته شده است، نه برای هر پژوهشگر یا خواننده عام. در واقع این کتاب درسی نیست؛ پژوهشی است و خوراک پژوهشگران خاص عرصه مطالعات تاریخ ادبی.
اتفاقی که در این کتاب افتاده این است که سیر کاملی پیش چشم ما گذاشته شده و در حوزه تاریخ ادبیات و مطالعه ادبی، از تذکرههای ادبی تا دوره معاصر، چیزی از نگاه دکتر زرقانی دور نمانده است؛ چیزهایی را هم نخواسته است ببیند. او به مخاطب توضیح میدهد که وقتی با پدیدهای به نام ادبیات سروکار دارید، هرگز انتظار نداشته باشید در یک دوره، همه چیز یکسان باشد.
نویسنده تناقضها را میبیند و برای ما گزارش میدهد. اهمیت دیگر کتاب این است که نویسنده فقط سخن نگفته، بلکه عمل کرده است؛ این کتاب یک تحقیق تبارشناسانه است که نحوه مواجهه نخبگان ما، اعم از شاعران و نویسندگان، را با پدیدهها و رخدادهای ادبی در هر دوره نشان میدهد.
انگار سیری از گسستها و پیوستها را تجربه کردهایم و این گسست و پیوستها دقیق و واقعبینانه گزارش شده است. مثلا نویسنده نشان داده که چگونه از عصر تذکرهنویسی به دوره تاریخ ادبیاتنگاری منتقل شدیم؛ بنابراین با گزارشی دقیق، علمی و با کتابی ساختمند روبهرو هستیم که سرنوشت مطالعات تاریخ ادبی، اعم از رویکرد تذکرهای و رویکرد مدرن را پیش چشم ما میگذارد.
دکتر زرقانی در بخش نخست کتاب، جاهایی را رو میکند و جاهایی را کتمان. او در جاهایی پشتِ تذکرهنویسان درمیآید و در نقش وکیل مدافع آنان شروع میکند به گزارشدادن آنچه در سنت تذکرهنویسی رخ داده است. اما بهنظر من اساسا نیازی نیست که محقق در مقام وکیل مدافع سنت تذکرهنویسی عمل کند. اگر رویکرد ما در تحقیق، رویکردی نوین باشد، موضع محقق نسبت به ابژه مطالعهاش باید بیطرفانه باشد تا بتواند واقعیتها را همانگونه که هست ببیند و گزارش دهد.
در جاهایی از کتاب، انگار از قلم دکتر زرقانی درمیرود و اینکه پشت تذکرهنویسان هستند لو میرود؛ جاهایی داد میزند که مخاطب من، من نشان دادم که اینها همه نظریهمند هستند و مسئله دارند. بهنظر من این لازم نیست. قاعدهمند بودن سنت بهمعنای داشتن مبنای تئوریک نیست؛ و شاید دکتر زرقانی به زبان بیزبانی میخواهد بگوید ما در دوره گذشته چیزی به نام نقد و نظریه ادبی داشتهایم؛ و من در همینجا با ایشان بهشدت مخالفم.
سیدمهدی زرقانی؛ نویسنده کتاب
این کتاب آموزشی نیست و من هم هرگز نگفتهام آموزشی است. برای مخاطب لیسانس هم ننوشتهام و کمی تخصصیتر نگاه کردهام. ولی بهتازگی تصمیمی گرفتهام که در این کتاب هم پیاده کردهام. شاید این تصمیم من محل اشکال باشد. این تصمیم را هم وقتی گرفتم که کتاب الیزابت کلارک، «تاریخ، متن، نظریه» را خواندم. بخش یادداشتهای این کتاب کمی کمتر از متن اصلی است. یعنی روایت فشردهای از ماجرا را ارائه میدهد و هر فردی توضیحات دقیقتر میخواهد میتواند به بخش یادداشتها مراجعه کند.
بخش یادداشتهای بعضی کتابهای استاد ما، زرینکوب، هم خودش یک کتاب و گاهی بیش از یک کتاب است و منشأ ایدههای متعددی میشود که در متن از کنارش گذشته است. من نه قدرتم به اندازه قدرت استاد زرینکوب است، نه دانش و تسلط زبانی ایشان را دارم. اما مدلی که در این کتاب پیش چشمم است که در کتابهای قبلیام نیست، یکی این بود که سعی کردم خیلی فشرده بنویسم، یعنی ایجاز در این کتاب برای من یک اصل است.
اگر این کتاب شما را مجبور کرده با دقت بخوانیدش و بعضی وقتها برگردید و دوباره بخوانید باید بگویم من به هدفم رسیدهام و قصدم همین بوده که به مخاطبم بگویم دقیق بخوان و اگر حواست جای دیگری باشد متوجه نمیشوی چه گفتهام. نکته دیگر این بود که میخواستم سؤال به وجود بیاید. در واقع قصدم بیشتر ایجاد سؤال بود تا پاسخ دادن. غایت و سیاست اصلی نوشتنم این بود که متن را سمتی حرکت بدهم که در کنار آن کتابهای دیگری نوشته شود، حتی نقد و رد عرایض بنده.